هشتی | چاپارخانه | سردر | بنچاق | پستو‏ها | طاقچه‏‌ها | نردبان | چهارسوق | ایوان | گنجه | سرداب

_ چهارشنبه‌ی هفته‌ی پیش بود. پس از رفت و آمد‌های بسیار برای دیدن خانه، در فضایی پر از تنش و نا امیدی یا بهتر بگویم کم امیدی بالاخره چشم‌ ما یک واحد آپارتمان را گرفت و تمام. یعنی حالا آن بلاتکلیفی ماه‌های قبل و به ویژه دو هفته اخیر را نداریم و این‌ور سال در خانه‌ی جدید خواهیم بود. فقط به نظرم نکاتی هست که نوشتنش بد نیست؛ از جمله این‌که حیف از این‌ همه انرژی نهان و غیر نهان که صرف استخراج، فرآوری و تولید مصالح ساختمانی می‌شود. کیفیت اجرا، سلیقه‌ی طراحی و مشخصات فنی در ساختمان‌های ما به شدت پایین است و این نمود یک جامعه‌ی پر از مشکل است. نکته‌ی بعدی این‌که صداقت و اطلاعات صحیح و نظام ارزش‌گذاری در بازار مسکن وجود ندارد. مثلاً ما از یک واحد آپارتمان بازدید کردیم که در اطلاعات آگهی «کلید نخورده» درج شده بود و مشاور هم روی این موضوع تاکید داشت ولی داخل واحد مستاجری سکونت داشت! واحدهایی در ساختمان‌هایی دیدیم که اگر به ما می‌گفتند بلافصل در کنار بزرگراه قرار گرفته‌اند وقت‌مان را برای بازدید تلف نمی‌کردیم. واحد‌هایی دیدیم که سن ساختمان به اشتباه عنوان می‌شد. و یک واحد آپارتمان دیدیم که پارکینگ نداشت ولی به ما اجازه می‌دادند در فضای مسقف پارکینگ، در قسمت غیر قابل پارک و پشت ماشین واحدهای دیگر ماشین‌مان را به شکل مزاحم پارک کنیم؛ در حالی که در آگـــــهی نوشته بود «با پارکینگ»! فعلاً همین، زیاده عرضی نیست.


برچسب‌ها: خانه, مسکن, مهندسی, امید

سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۳  تیرمن  این نبشته را گذاشت روی طاقچه‌ی بنچ‌مارکات! [ ]

آرام چیست؟
وقتی چیز ارزشمندی داری!
بیقراری چیست؟
وقتی آن چیز در کَفَت نیست!
و امید و امید؛ حال میان
این فاصله...

_ پی‌نوشت
با وجود تمام حسم نسبت به تیرمن، هنوز آنطور که باید ذهنم معطوف به فضای سفید اینجا نیست.


برچسب‌ها: امید, آرامش, فاصله

جمعه ۱۲ آذر ۱۳۹۵  تیرمن  این نبشته را گذاشت روی طاقچه‌ی اصل مطلب این نیست! [ ]



نقطه‌ی کم‌زمانی» آن بلاتکلیفی که تمام شد...» دل‌گرفتگی افوربیایی» نقاش؛ پاییز خیال‌انگیز»