دانی که چیست دولت دیدار یــار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیـــــدن
از جان طمع بریــدن آسان بـــود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریـــــدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریـــــدن
گه چون نسیم با گــــل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیــــــدن
بوسیدن لب یـــار اول ز دست مگـــــذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیـدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منــزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیـدن
گویی برفت حـــــافظ از یـــاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریـــــدن